شب که میرسد میایستم روی پلکان و گوش میکنم، ازدحام ستارگان در باغ و من، ایستاده در تاریکی. گوش کن، ستارهای افتاد: جرینگ! روی علفها پابرهنه راه نرو! باغ من پر از خردهشیشه است. : سودرگران
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد