من و هیچکس

من: هیچ کس جون ... من تنهایی نمیتونم خودمو از این وضع نجات بدم ... من به یه دوست احتیاج دارم ... دوستی که بتونه منو بفهمه ... بتونه به من بفهمونه ... حالتهامو بفهمه ... و از تو بهتر کی میتونه باشه؟ به خاطر همین دست دوستی رو به طرفت دراز میکنم ... با من همراه میشی؟

هیچکس: من کمی درد دارم میشه بشینیم؟

اما نمیدونم بارون اجازه میده که من طوفان آینده رو ببینم با نه؟

اگه پیدات کنم...

اگه پیدات کنم این دنیا رو ول میکنم

بدون تو هیچ منظره زیبایی رو نمیبینم ، اگه دوست نداشته باشی دیگه نگاهش نمیکنم

شیشه ای که صورت تو توش نباشه میشکنم

اگه پیدات کنم ....

 

راستی یه سوال برام پیش اومده ، این خاصیت شوهر چیه؟ که بانوی جهان خانم آیشواریا رای اینجوری عقده ای بازی در میاره؟ بابا با این حرکاتش ما رو هم به هوس انداخته ( البته اگه آدم بره بشه عروس آمیتا و از شوهرش 4 سال بزرگتر باشه شوهرشم آبیشک گوگولی باشه این حرکات رو هم داره دیگه)

 

دشمن زندگی کیه؟

آدم که به حقیقت عظمت میده نه اینکه حقیقت به آدم عظمت بده. شور و شوق های انسانی , خیلی معتبر تر از اصول انسانی هستن. چون اصول متضاد , یا جهان بینی ها , ناسازگارند.

جنگهای ضد اصول , جنگهای نیستی و فنای متقابل هستن. ولی جنگ برای حرص و آز ساده , جنگ کم ضررتری میشه چون جنگجو مواظبه که اون چیزی که برای به دست آوردن و تسخیرش میجنگه, نابودش نکنه.

آدمهای معقول همیشه قادر به سازش و مصالحه هستن. ولی آدمهایی که ستایشگر کور یک ایده یا یک ایده آل شدند و اینجوری انسانیت خودشونو از دست دادند , در واقع متعصب هایی هستن که سرسپردگیهاشون به انتزاعات اونارو به شکل دشمنان زندگی در آورده.