(( آرامگاه عشق))

  شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد 
  که تواند همه شب گریه بی شیون کرد

 

 

بی تاب و ناتوان و پریشان و بیقرار

برسر زدم گریستم از دست روزگار

گفتم که: ای ترا به خدا سایبان پیر

با من بگو که خفته در این گور مرگ بار؟

کز درد تلخ مرگ وی   این قلب اشکبار

خود را در این شب تنها و تار کشت

پیر خمیده پشت

جانم به لب رسید بگو قبر کیست این؟

یک قطره خون چکید به دامانم از درخت

چون جرعه ایی شراب غم از دیدگان مست

فریاد بر کشید که ای فرد تیره بخت

بر سنگ سخت گور نوشته است هرچه هست

بر سنگ سخت گور

از بیکران دور

با جوهر سرشک

دستی نوشته بود:


              ((
آرامگاه عشق))

 

 

 نظرات

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مسیح سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 08:00 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام مهرانای عزیز

از بابت این که مدتی نتونستم بهت سر بزنم و به خاطر نظرات جالبت ازت تشکر کنم عذر می خوام .

از وقتی شناختمت با راهنمائیهات شرمندم کردی .

این بار من یه مشکلی دارم که می دونم خودم امکان نداره بتونم حلش کنم .

راستش وبلاگم بالا نمیاد و نمی دونم چه طور باید درستش کنم .

می تونی کمکم کنی ؟

۲۹شهریور سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 10:29 ب.ظ http://29shahrivar.persianblog.com

سلام به شما.خوشحال می شویم شما در میتینگ حضور یابید.برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ ما مراجعه کنید.با آرزوی موفقیت و دیدار شما در جشن.

یک ایرانی جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 12:11 ب.ظ http://ahooraei.persianblog.com

در بیکران دور
بر تخته سنک سرد
با جوهر سرشت
قرمز نوشته بود
آرامگاه عشق

زهرا جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 03:40 ب.ظ http://www.yaassoorati.persianblog.com

webloge zibayi dari movafagh bashi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد