سلام به همه دوستای گلم. اول از همه بگم واقعا متاسفم که چنین مرد بزرگی مثل آقای ویگن سلطان جاز رو اونم با این وضع از دست دادیم من که خیلی متاثر شدم.مخصوصا وقتی مصاحبه با ویگن عزیز رو قبل از عمل دیدم . درحالی که اصلا صداش بالا نمیومد گریه میکرد و با التماس میگفت من دلم میخواد دوباره واسه مردمم بخونم واقعا بسی جای تاسف داره. روحش شاد. بعدشم... آهان بگم که به خاطر مشغولیاتی که دارم نمیتونم زود زود آپدیت کنم واسه همینم هفته ایی یه بار شنبه ها آپدیت میکنم. از همه اونایی که تند تند به من حقیر سر میزنن واقعا ممنونم و منو شرمنده خودشون ومرامشون میکنن. اینبار میخوام واستون حرف دل بعضی از دوستهام و حرف خیلی از جوونهای امروز رو بنویسم.ولی امیدوارم حرف دل شما دوست عزیز نباشه.
واقعا خسته شدم. خیلی وقته که حرفهامو درون خودم پنهان میکنم اما امروز به مرز انفجار رسیده ام. تا کی باید ساکت بمونم؟ یکنواختی زندگی این روزها تو سرم میکوبه و من حتی از فکر کردن به مرگ هم خسته شدم. یه زمونی جوون شادو سر حالی بودم اما امروز چی؟ افسردگی اونقدر منو توی چنگال خودش محصور کرده که باز کردن چشمام هم کار بیهوده ایی به نظر میرسه چه برسه به کارهای دیگه.
طرف صحبتم با شما پدر مادرهاست . پدر مادرهایی که با ما نیستید و حرفهامونو نمیشنوین. من از دست پدر مادر خودم به مرز جنون رسیده ام.
مادر من فقط از من ایراد میگیره نشد یه بار واسم ارزش قائل بشه. هر وقت میخوام باهاش حرف بزنم میگه: مگه بابات گوش نداره؟ برو با اون حرف بزن!
پدرم هم مثل اون با بی حوصلگی منو دوباره به اون پاس میده.
اونها خیلی خوب از پس مخارج خونه بر میآن اما در تامین نیازهای روحی...به هیچوجه. مادیات زندگی اونقدر غرقشون کرده که هیچ توجهی به احوال روحی و روانی من ندارن.
نمیدونم چه گناهی منو به این روز کشونده. بی توجهی پدر و مادرم کلافه ام کرده. من فقط میخوام برای حرفهام گوش شنوایی پیدا کنم اما افسوس که همه پدر مادرها ظالمند(!) من از پدر و مادرم متنفرم هرچند که روزی به جای این تنفر عشق و علاقه ریشه داشت. اما امروز جز نفرت هیچ واژه دیگه ایی واسه توصیف حس خودم ندارم. من محکوم به داشتن همچین حسی هستم و این همه ناشی از ارزشی هستش که هیچ وقت در پیشگاه پدرومادرم نداشتم.
من از طرف خودم میخوام از این پدر مادرها بپرسم چرا آخه چرا بچه دار شدن؟ و این تفاوت نسلها چرا روز به روز شکافش بزرگتر وعمیق تر میشه کار این جوونها به کجا میکشه ؟آیا ممکنه اونا در آینده بتونن با بچه هاشون غیر از اینی که باهاشون رفتار شده رفتار کنن؟
توجه:
دوستای خوب اگه ابتدای متن رو خوب مطالعه کرده باشین من نگفتم این مشکل مربوط میشه به من . گفتم به بعضی دوستام و جوونهای این دوره . من بیشتر از همه شما ها پدر مادرم رو دوست دارم و میدونم توی این دنیا هیچ چیز به اندازه پدر و مادر عزیز نیست و برای آدم میمونه . من خاک زیر پای همه پدر مادر ها هستم . ولی به هر حال اینم جز مشکلات بعضی از جوونهاست. ممنون از راهنمایی هاتون.
سلام مهرانای عزیز .آهنگ بسیار قشنگی را گذاشتی:)
من فقط یه چیز میتونم بگم این که پدر و مادرتنها دوستهای بسیار خوبی هستند که ما را فقط به خاطر خودمون میخواهند و دوست داشتنشان بدون شرط است.ممنون از این که بهم سر میزنی خیلی خوشحالم میکنی:)موفق باشی
سلام .
وبلاگ خوب و مفیدی داری .
امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشی .
سلام خوبی ممنون که اومدی در ضمن مگه چقدر سرت شلوقه یادم باشه برات یکی از اون سخنان گران مایه رو در این مورد بنویسم تا دیگه از این حرفا نزنی
سلام مهرانا جون ... از لطفت هات ممنونم ...
اول که منم از مرگ ایشون متاثر شدم ..
بعدش که راست میگن چرا غمگین حرف میزنی و مینویسی یکم سخت نگیر...
بعد هم امان از دست بعضی پدر مادرا ...
اخر هم که با عرض تاسف من چند هفته ای هست که نمی تونم برم پرشین بلاگ واسه همون نمیتونم اپ دیت کنم ..
فعلا بای!!
سلام بر دوست خوبم مهرانا ! صبح شما بخیر ! وبلاگتان همیشه خواندنیه . اگر چه من با یکی از تیترها موافق نبودم و خودتان هم در آخر به گونهای گریز زدید . به هر حال عزیز همشهری ! مانا و سربلند باشید
حرفاتو قبول دارم . شاید اینجوری باشه شایدم نه . واسه همه این اتفاق میوفته .
سلام مرا دوست بخوان و به من سر بزن /داستان فصول مرا بخوانید دوستان.
سلام چقدر این ترانه ویگنخاطره انگیز است ... آهنگهای Koi Mil Gaya
خیلی زیباست فکر میکنم یکی از موفقترین آلبومهای سال جاری بوده است .
salam ba marefat
baba kojaii dige pishe ma nemiay
khob saret shologhe ghabol bia to nazar khahi ye dot ya hamon noghte bezar bedonam mano yadete hadeaghal............yahagh
سلام ......خوشحالم که خودت برای پدر و مادرت ارزش قائلی و د وستشون داری کاش هیچ جوونی از پدر و مادرش اینجوری گله نداشته باشه
خوب کاریش نمی شه کرد
salam
mehrana jan omidvaram ke halet khob bashe
aziz nabyad az pedar va madar motenafer bood
doroste bazi mogheha kari mikonan ke baese narahatim mishan vali khob pedar va madaran shayd ye kami ghadimi fekr mikonan
bebakhshid ke dir behet sar zadam
be khoda bad joori gereftar boodam
azat ozr mikham
Be omide didar
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه من هم از در گذشت ویگن واقعا متاسفم واز شما ممنون که توی وب تون یه اهنگ قشنگ از این خواننده خوب دوست داشتنی گذاشتین درضمن در مورد مطالب که نوشتید خوبه ولی بهتر از اینهم می تونه باشه خوش خرم موفق باشید
مهرانا جان سلام
وبلاگ قشنگی داری خواهش می کنم به وبلاگ منم یه سری بزن و اگر میتونی به سوال من جواب بده
چطور در سمت راست وبلاگم لینکهای متنوعی درست کنم .
با تشکر دوستدارت مصطفی
سلام نازنین . اهسته تر .باور کن که چنان غرق بیمه و امید های فردا ها هستند که اینک خودشان را هم نمی بینند چه به تو و درونت .این هم نوع غلط عشق ورزی خانواده ها به خود و به ما .
ناشمهی
من انقد از مادرم متنفرم که دلم میخواد همین الاا بمیرم و روی نحسشو دیگه نبینم
دلم خیلی از مادرم گرفته, از بی توجهی کردناش از فرق گذاشتن بین من و برادرم, از اینکه شب و روزم شده گریه کردن از بی کسیام از این همه درد که 20 ساله تو دلمه.
چرا این قدر راحت راجع به بچه دار شدن تصمیم می گیریم؟ وقتی نمیتونیم به کسی که ندیدیمش احساسی داشته باشیم حتی اگه دختر باشه یا اون طوری که خواستیم نباشه, پدر و مادری که بچه ای رو به دنیا میارن تا آخر عمر مسول احساساتش هستن...
سلام
بازم برو خداروشکر کن که پدرت فقط نیازهای روحیتو نمیفهمه
پدر من نه نیازهای روحیمو میفهمه و نه به فکر نیازهای مادی خانواده اشه
یه آدم تنبل و بی عار که براش عادت شده رن و بچه اش جورشو بکشن چون اونارو خوب شناخته و میدونه که به خاطر آبرودوستیشون این کارو میکنن
از پدرم متنفرم یه آدم خودخواه و خودشیفته که بعضی وقتها فکر می کنم اگه مرده بود حال و روز ما بهتر بود.کسی که وقتی حرف منطقی هم باهاش میزنی اونم با ملایمت و خواهش فقط فحش میشنویی
منی که بهترین دانشگاه قبول شدم با اینکه ارشد قبول شدم مجبور شدم برم سر کار..اونم یه کار کاملا مردونه
داداشم افسردگی گرفته و همش ار خونه فراریه
مامانم همه دار و ندارشو به پای ما ریخته با این حال بابام مثل یه برده باهاش رفتار میکنه
کی گفته همه باباها خوبن ؟
من از بابام متنفرم
منم مشکلم مثه توه فقط ژدر مادرم نه به رفع مادیاتم توجه میکنن نه معنویاتم
آدمهای بد همیشه بد هستند حتی وقتی پدر ومادرهستند،پدرومادر من جفتشون آدمهای عوضی هستند باز خوبه شما فقط مشکلت روحیه ،ماروبگو که هم مشکل مادی دارم وهم مشکل روحی توخونمون همیشه جنگ اعصابه ،متنفرم از آدمهائی هم که اینقدر به پدرومادرا تقدس میبخشن که باید احترامشون رو حتما داشته باشیم تحت هر شرایطی مگه اونا کین دیگه ازدواج کردن بچه اوردن بعدش زیر بار مسئولیت بچه هم نرفتن خیلی کار سخت و خدائی هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واقعا مسخره است،از تیترت واقعا خوشم اومد تمام حس منو میگفت
aZzam kamelan dorost gofT
مهرانا جان من تازه این وبلاگ رو دیدم اتفاقی صحبت از ویگن نازنین کردید ببینید آبان امسال میشه 10 سال از درگذشت سلطان ویگن واقعا خواننده بود از ته دلش میخوند نه واسه پول روی سن بود دیگه واقعا خوندنش همه چیزش بود و ترانه هایی که خوند بخصوص در دهه 30 و40 که بیشترش هم زیبا و گل کرد و جاودانه شد که اکثر کارهاش ملایم ولایت بود و خودش هم عاشق کارهای ملایم و رمانتیک و به قول خودش رویائیش بود و زیاد کارهای شادشو دوست نداشت میگفت اینهارو به خاطر مردمی که دوستشون دارم میخونم که شادشون کنم فوق العاده آدم خوب و با شخصیتی بود من با ویگن عزیز تلفنی در تماس بودم حتی یک بار او به من زنگ زد وچقدر من شوکه شده بودم از این بابت و واسه من میخوند آهنگهای قدیمیشو واقعا دوست داشتنی بود هنوزم غیر از اون کسی رو در سبک پاپ و در ایرونیها قبول ندارم و ممنون از شما مهرانا عزیز.
samyvigen@gmail.com
من که دیگه از دست این تحقیر وتهدید خسته شدم بهشون میگم شما که اینطوری بودید. بچه رو مخواستید چیکار .به من هم هیچ اعتمادی ندارن . دیگه تصمیمم گرفتم که از خونه فرار کنم. فقط یه چیزی زندگی بر ما تحمیلی شده ..اجباری وهیچ اختیاری از خودمون ندارم .