بیرون وام دار درون شماست...

بیرون ز تو نیست, هر چه در عالم هست

از خود بطلب, هر آنچه خواهی که تویی

اکثر آدمها فکر میکنن که اون چیزی که باعث خوشحالی و شادابی آدم میشه عواملی هستن که دور و ورش هستند و زیبایی و طروات اون عوامل باعث شادی اونا میشه. درحالی که واقعیت این نیست این نگاه ماهاست که شادی و غم رو میاره. هرکس درونش هرجوری باشه بیرون رو هم همونطوری ترسیم میکنه. طبیعت زیباست آسمون زیباست سبزی درختها و درخشش خورشید و... همه زیبا هستند اما برای کی؟ آیا هر کسی که در هر وضعیت ذهنی باشه اینا واسش زیباست؟مثلا تو ایام عید همه خوشحالند؟ یا فقط اونایی که آرامش روحی و روانی دارند؟ کسی که شب قبل از عید پدرش رو از دست داده میتونه روز عید خوشحال باشه؟ روز جشن و عید و روز عزا و غم و ناکامی مربوط به روزش نیست بلکه مربوط به خود ماست . به قول مولوی:

عید هرکس در درون وی بود

چون عزا آنجاست , عیدش کی بود؟

وقتی که آدم خوشحال و سر حال باشه زیبایی های بیرون مکمل اون میشن و وضع خوشایندی پیش میاد. ولی به محض اینکه درون شما بهم ریخته باشه تمام زیبایی های دنیا تبدیل به زشتی میشه. مثل وقتی که به یه باغ میرید و از اون لذت میبرید و وقتی به شما میگن توی این باغ به این زیبایی حبس شدید و قراره که غروب به دار آویخته بشید.اون موقع باغ مثل جهنمه واسه شما همون باغی که داشتید ازش لذت میبردید.

امیدوارم درون هیچکس غمی نباشه و همتون از زندگی لذت ببرید همیشه.

خدا کنه هیچکس هم هدفش رو تو زندگی گم نکنه و مثل من علاف نباشه و بیکار که خیلی بده.

آهان یه چیز دیگه هم هست ما آدمها یه عمره داریم دروغ میگیم هممون ولی باید اینو بدونیم که خیلی بده و باعث مشکلات زیادی تو زندگی میشه و هیچ دروغی هم مصلحتی نیست.

شاد و پیروز باشید تو زندگی.

 

بازگشت....

 سلام سلام سلام آخ که این دلم چقدر تنگیده بود واسه اینجا .میدونم الآن از خوشحالی تو پوست خودتون نمیگنجین ولی خواهش میکنم خودتون رو کنترل کنین چون من مثل مایکل جکسون حوصله غشی ها رو ندارم.  اول همه قبل از اینکه بگم کجا بودم باید یه ماجرایی رو بگم. یه روز یه مرد بوده که خیلی بد شانس بوده ولی تمام اطرافیانش خوش شانس بودن یه روز از یکیشون میپرسه میگه چطور شما همه خوش شانسین من اینقدر بد شانسم؟ اونم میگه نمیدونم والا شاید واسه شانست اتفاقی افتاده یه سر برو باغ شانسها. یه باغی هست شانس همه اونجاست به شکل خودشون برو ببین چه خبره!! یارو میره میبینه از دم شانس همه اطرافیانش خوش تیپ و مرتب مشغول خوش گذارانی هستن . هر چی میگرده شانس خودش رو پیدا نمیکنه میره ته باغ میبینه شانسش تا کمر تو لجن نشسته .میگه بابا بیا بیرون منو بد بخت کردی خلاصه تمیزش میکنه و از باغ میاد بیرون یه دو روزی رو شانسه ولی بعدش بد شانس میشه دوباره میره میبینه ایندفعه بیشتر رفته تو لجن عصبانی میشه بازم میاردش بیرون و تمیزش میکنه میگه دیگه نری اونجا ها!. آقا بازم دو روزی خوبه دو باره همون آش و همون کاسه اما بد تر میره میبینه ایندفعه تا گردن رفته تو لجن عصبانی میشه یکی میزنه تو سر شانسه میگه برو زیر که همین یه ذره شانس هم نمیخوام . حکایت ما هم حکایت این آقاست قرار بود 6دی امتحان برگذار بشه و ما از عذاب وجدان خلاص شیم(درس که نمیخوندیم) ولی افتاد 26ام بعدش زد و امتحان استخدامی بانک که اونم همین 8 اسفند امتحانش بود اونم واسه خودش ماجرا داشت و بد بختی های فراوان که همش حکایت این شانس.......ماست . بعد اونم سفر پیش اومد و  یه سری مسائل دیگه که ما رو از اینجا هی دور میکرد . این همه عذاب وجدان کشیدیم و آ خرشم دانشگاه قبول نشدیم ای کاش حد اقل این بانک رو قبول بشم وگرنه ...............................راستی جاتون خالی این مدت از بس فیلم دیدم که واسه امتحان بانک مجبور شدم دو روز آخر برم خونه یه حزب اللهی سفت و سخت که بتونم دو کلوم درس بخونم .....بازم جاتون خالی مراسم چهارشنبه سوری رو هم به روش عید دیوالی برگذار کردیم.....دلم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی واسه همتون تنگ شده بود ازتون خیلی خیلی خیلی ممنونم چون همتون دوستای خیلی خیلی خیلی خوبی هستین مخصوصااز همه با وفا تر این که این مدت همش باهاش بودم البت گفته بود ازش اسمی برده نشه و هیچگونه لینکی داده نشه ولی من نتونستم رو قولم واسم و حد اقل عکسش رو واستون لینکیدم.

پیشاپیش هم عید رو به همتون و خانواده هاتون تبریک میگم انشاالله سال خوب و پر باری داشته باشید . دوستون دارم فراوون.


مژده

سلام . الان که این متن رو واستون مینویسم پر چشمام اشکه و کیبرد خیس خیس شده نمیدونم چی بگم .

اگر بار گران بودیم و رفتیم . اگر نامهربان بودیم و رفتیم .والا خجالتم  خوب چیزیه خجالت بکش بذار پاتو از وبلاگم بذاری بیرون بعد پایکوبی و هلهله راه بنداز .میدونم از غم فراق من همتون آتیش میگیرین . میدونم الآن مثل مرغ سر کنده شدین شایدم پر کنده نمیدونم یه همچین چیزی میگن . ولی چه کنم  هرچی میکشم از دست این نظام آموزش و پرورش مسخره است . آخه چرا ؟ ما گناه کردیم رفتیم رشته فنی حرفه ای ؟ گناه کردیم علاقه مون رو از اون اول انتخاب کردیم ؟ واقعا ظلمه واقعا .انصافه  یکی مثل من تو کنکور اول بشه و یکی هم مثل ندا آخر بشه ولی هردمون تو یه کلاس درس بخونیم . یه مدرک بگیریم؟به خدا ظلمه . حالا هم باید مثل خر یا  خرس بالاخره مثل یه حیوونی , هرچی شما میگین بشینیم درس بخونیم واسه لیسانس چیه رفتیم رشته فنی . خلاصه امتحان هم نزدیکه 28 آذر کنکور آذر و 5 دی کنکور علمی کاربردی . میخوام دیگه خداییش از 1 آذر شروع کنم درس خوندن گرچه میدونم عین بچه خر خونها زود شروع کردم به درس خوندن ولی چه کنیم خرخونیم دیگه . تو این مدت هم خودمو میخوام ببندم به تخت ببینم میتونم این لعنتی(نت) رو ترک کنم . زرشک تا ترکش کنم . خلاصه یه یک ماه و 5 روزی از شر من خلاص میشین و یه نفس راحتی میکشین ولی 6 دی منتظر باشین که بیام و حال همتونو بگیرم . البته اگه تو این مدت سقط نشم . آخه به نظر شما واسه یکی مثل من که هرشب از12 شب تا 8 صبح آنلاین بوده کار ساده ایی هستش که یک ماه نت رو ببوسه بذاره کنار ؟ به خدا سخته . دلم واسه همه تون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی تنگ میشه و مطمئنم به جای درس خوندن فکر و ذکرم پیش شماست . درضمن اگه برگردم و ببینم نظرات رو به 1000 نرسوندین . خودتون میدونین که هیچ غلطی نمیکنم و هیچ کاری ازم بر نمیاد . خلاصه الوداع الوداع . ترو خدا گریه نکنین . نزنین تو سر و صورت خودتون زود بر میگردم .دی بیلن بچم . کار زندگی درم . ولم دن بوا........